از تنگهی هرمز یعنی از سواحل رأسالکوه تا نزدیکی بندر کراچی پاکستان سواحلی به وسعت هزار کیلومتر به نام مَکران یا مَکُران قرار دارد. با هدف تحقق توسعهی پایدار مکران، در سال ۱۳۴۷قرارداد تهیهی «سند آمایش سرزمین مکران» با شرکت فرانسوی ستیران منعقد گردید. تهیهی این سند در سال ۱۳۵۳ به پایان رسید و افق فاز اول آن ۲۵ ساله، یعنی تا سال ۱۳۷۸ مشخص شده بود. این طرح که زیر نظر مدیران ارشد و کارشناسان آگاه، دلسوز و میهن دوست داخلی تهیه شد در واقع طرح محرومیتزدایی از کشور و به ویژه مناطق جنوبی ایران بود.
خلاصهای از ویژگیهای مکران
- موقعیت جغرافیایی: از تنگهی هرمز یعنی از سواحل رأسالکوه تا نزدیکی بندر کراچی پاکستان سواحلی به طول هزار کیلومتر به نام مَکران یا مَکُران قرار دارد. مکران ناحیهای جغرافیایی و تاریخی در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی پاکستان است که در حاشیهی دریای عمان واقع شده است. در ایران، بخش ایرانی مکران عمدتاً شامل سواحل استان سیستان و بلوچستان است، از جمله شهرهایی مانند چابهار، کنارک، و دشتیاری.
- اهمیت راهبردی: دسترسی به آبهای آزاد بینالمللی دریای عمان و اقیانوس هند.
- توسعهی بندر چابهار به عنوان قطب تجاری، ترانزیتی و راهبردی ایران با هدف رقابت با بندر گوادر پاکستان.
- نقطهی اتصال کریدورهای اقتصادی ایران، آسیای میانه، افغانستان و هند.
- توسعهی اقتصادی:
- تمرکز دولت ایران بر توسعهی سواحل مکران از طریق احداث زیرساختها، مناطق آزاد تجاری-صنعتی، خطوط حملونقل ریلی و جادهای.
- سرمایهگذاری در بخشهای شیلات، کشاورزی، پتروشیمی، و انرژیهای تجدیدپذیر
- ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی: ساکنان منطقه عمدتاً بلوچها هستند با زبان بلوچی و فرهنگ خاص خود.
- مکران از نظر فرهنگی بخشی از تمدن تاریخی بلوچستان محسوب میشود.
- چالشها: فقر نسبی، کمبود زیرساختهای آموزشی و بهداشتی، و مشکلات زیستمحیطی.
- فرصتها: رشد اقتصادی منطقه در قالب پروژههای کلان، جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی، و ارتقاء سطح زندگی مردم محلی.
- بحث انتقال پایتخت: مدتی قبل بحث انتقال پایتخت به مکُران مطرح شد و گفته شد؛ که با این انتقال، قطعاً نه تنها مشکلات تهران که ناشی از تمرکز، آلودگی و شلوغی است با تغییر پایتخت هم در جای خود میماند حتی چون تهران از پایتخت بودن به یک شهر درجه ۲ بدل میشود مشکلاتش حادتر خواهد شد. دورهای در ایران روی پارس جنوبی ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری شد. این رقم بالاترین حجم سرمایهگذاری در تاریخ کشور بوده است. طوری شده بود که مهندسان از تهران میرفتند عسلویه، دو هفته کار میکردند و یک هفته به تهران بر می گشتند. اگر در آن برهه، شرایط سکونت، آموزش و استقرار هم فراهم میشد، نیروی انسانی در عسلویه زندگی میکردند. وقتی تضمین شغلی برای افراد وجود داشته باشد در شهرهای جنوبی هم ساکن میشوند. بنابراین این سابقه و تجربه وجود دارد و راهش انتقال صرفاً پایتخت نیست. بحثهای فرهنگی منطقهای و اینکه محلیها دوست ندارند کسی بیرون از منطقه جهت حکومت بر آنها وارد شود هم خود مسئلهای قابل توجه. ضمن اینکه قاچاق سوخت در منطقه خود مسئلهای است که همزمان با آزاد سازی قیمتهای انرژی قابلیت بحث فراوان دارد و بحث شوتیها و قاچاق هم از ابعاد گوناگون قابل رسیدگی و اهمیت دارد. البته توسعهی اقتصادی، توسعه فرهنگی و رفاه هم با خود به همراه می آورد. به قول یکی از کارشناسان ۲۵ سال است که داریم مصلی میسازیم و هنوز تمام نشده! البته به نظر میرسد؛ این موضوع و طرح آن بیشتر تبلیغاتی باشد تا عدهای بروند و زمین بخرند و در آنجا سرمایه گذاری نمایند. حال این سئوال مطرح است که آیا مکران میتواند پایتخت ایران شود؟ دولت می خواهد با «انتقال پایتخت» دو چالش تهران و مکران را یکجا حل کند. این برای دومینبار است که دولت چهاردهم از «انتقال پایتخت» صحبت میکند؛ آن هم بدون توجه کافی به «پژوهش مفصل سال۹۴ به سفارش دولت وقت» که راهحل مشکلات زیستمحیطی و زندگی در تهران را نه انتقال پایتخت که «ساماندهی مجموعهی شهری تهران» معرفی کرده بود. در رابطه با دو چالش مورد بحث دو شورای کارشناسی در دولت یکی برای «شناسایی مشکلات تهران» و دیگری «توسعهی اقتصاد دریامحور» در مکُران شکل گرفته است. بررسیها نشان میدهد، صرفنظر از «بیراههی انتقال پایتخت به امید حل مسائل تهران»، هر نوع جانمایی برای تأسیس پایتخت جدید باید چهار شرط لازم را داشته باشد. این شروط عبارتند از:
- مساحت و گستردگی فیزیکی برای تبدیل شدن به پایتخت؛
- شرایط اقلیمی قابل قبول؛
- برخورداری از خدمات زیرساختی از جمله آب، برق، گاز و در نهایت امنیت و ایمنی.
به نطر میرسد موضوع انتقال پایتخت فقط انتقال پایتخت سیاسی است و قسمت اقتصادی بماند و فقط انتقال از نظر سیاسی رخ بدهد. یعنی جمعیت سیاسی پایتخت نهایت یک میلیون نفر باشد. ضمن اینکه پرفسور زمین شناسی و لرزه نگاری لهستانی با انتشار یک تصویر در پلتفرم توئیتر، انتقال پایتخت ایران از تهران را بشرح ذیل مطرح نمود:
«مکران گسلی دارد که توانایی ایجاد سونامی و تخریب کامل جنوب ایران را دارد. زمینلرزهی 1945 بلوچستان به بزرگی 1/8 ریشتر که در ۲۸ نوامبر رخ داد و باعث وقوع سونامی در مکران شد و زمینلرزه ۵ اوت ۱۹۴۷ با بزرگی 3/7 ریشتر…».
لازم به ذکر است برای مطالعات و تهیهی طرح توسعهی پایدارمکران قراردادی با شرکت فرانسوی ستیران در سال ۱۳۴۷ منعقد گردید که آن زمان «سند آمایش سرزمین مکران» نامیده شد. تهیهی این سند توسط شرکت فرانسوی در سال ۱۳۴۷ شروع شد و درسال ۱۳۵۳ به پایان رسید و افق فاز اول آن ۲۵ ساله، یعنی تا سال ۱۳۷۸ بود.
برای مطالعات و تهیهی طرح توسعهی پایدارمکران قراردادی با شرکت فرانسوی ستیران در سال ۱۳۴۷ منعقد گردید که آن زمان «سند آمایش سرزمین مکران» نامیده شد. تهیهی این سند توسط شرکت فرانسوی در سال ۱۳۴۷ شروع شد و درسال ۱۳۵۳ به پایان رسید و افق فاز اول آن ۲۵ ساله، یعنی تا سال ۱۳۷۸ بود.
نکتهای که دراین طرح به درستی به آن توجه شده بود، این بود که ایران کشوری خشک است و در فلات مرکزی به منابع آب پایدار دسترسی ندارد و همچنین با این فرض و با توجه به موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران و همچنین داشتن ذخایر عظیم نفت وگاز درجنوب ایران، جمعیت ایران در پایان طرح یعنی سال ۱۳۷۸ کلاً ۵۰ میلیون نفر پیش بینی شده بود و قراربود نیمی از این ۵۰ میلیون جمعیت، یعنی ۲۵ میلیون آن در سواحل شمالی خلیج فارس (سواحل مکران) اسکان داده شوند. در این طرح گفته شده بود دلیل این استقرار اولاً موقعیت ترانزیتی مرزهای آبی ایران در خلیج فارس و ثانیاً دسترسی به آب فراوان و پایدار اقیانوس هند به خصوص برای سامانهی سرمایشی صنایع که این چنین آبی در داخل سرزمین ایران برای صنایع آب بَر وجود ندارد، ثالثاً وجود انرژی در پهنهی سواحل ایران درخلیج فارس است و مضافاً قرار بود که در سواحل مکران سالیانه بیش از یک صد میلیون تن محصول (اعم از کشاورزی، یا صنعتی) تولید شود. در سند آمایش سرزمین، همچنین گفته شده بود که ۲۵ سال بعد ازسال ۱۳۷۸ و درصورت تحقق اهداف اولیه طرح، میتوان ۲۵ میلیون نفر دیگر را در این سواحل مستقر و کلاً پنجاه میلیون نفر را در این سواحل اسکان داد. ( فاز دوم) .
درحال حاضرجمعیت کل مناطق ساحلی خلیج فارس به ۲ میلیون نفر هم نمی رسد !! شرکت «ستیران» فرانسه معتقد بود همهی فعالیتهای صنعتی باید در این سواحل مستقر شوند، خودروسازیها در کنار ساحل استقرار یابند، وحدوداً یکصد میلیون تن ظرفیت تولید در این منطقه پیش بینی کرده بودند،
شرکت «ستیران» فرانسه معتقد بود همهی فعالیتهای صنعتی باید در این سواحل مستقر شوند، خودروسازیها در کنار ساحل استقرار یابند، وحدوداً یکصد میلیون تن ظرفیت تولید در این منطقه پیش بینی کرده بودند
که ۱۵ میلیون تن آن در شعاع ۲۵ کیلومتری بندرعباس مستقر میشد. دو میلیون تن از آن ۱۵ میلیون تن ظرفیت تولید، همان فولاد بندرعباس بود که بعداز انقلاب آن را بدون مطالعهی کافی به منطقهی مبارکه اصفهان منتقل کرد. البته افراد ذی نفوذ و ذینفع سهم بیشتری میخواستند، و اکنون مصیبت آن گریبان مردم آن استان را گرفته است.
هرنوع فعالیت صنعتی که تصور کنید در آن منطقه دیده شده بود. این طرح هم به دنبال استقرار فعالیت در آن منطقه بود و هم استقرار جمعیت که اگر محقق شده بود، شهرهای جنوب ایران وضعیتی به مراتب بهتر از امارات متحده عربی می داشتند و بزرگترین سرمایه گذاری خارجی در کل منطقهی خلیج فارس صورت می گرفت و تمام استانهای جنوبی ایران در خدمات مولد، صنایع پیشرفته، کشاورزی مدرن و گلخانهای رکورد دار تولید در جهان می شدند. سند آمایش سرزمین تهیه شده توسط متخصصان بینالمللی شرکت «ستیران»، زیر نظر و با هدایت مدیریت ارشد و کارشناسان آگاه، دلسوز و میهن دوست داخلی، در واقع طرح محرومیت زدایی از کشور و به ویژه مناطق جنوبی ایران بود، ولی شوربختانه به علت عدم همسویی اهداف بلند مدت حکمرانی جدید با اهداف انسانی و ملی آن، ناآگاهی مردم، بی تفاوتی کارشناسان حرفهای، عدم شایستگی و ناکارآمدی مسئولین کشور، سند آمایش سرزمین مکران کنار گذاشته و سرنوشت مردم این کشور بهگونهای دیگر رقم خورد.
شوربختانه به علت عدم همسویی اهداف بلند مدت حکمرانی جدید با اهداف انسانی و ملی آن، ناآگاهی مردم، بی تفاوتی کارشناسان حرفهای، عدم شایستگی و ناکارآمدی مسئولین کشور، سند آمایش سرزمین مکران کنار گذاشته و سرنوشت مردم این کشور بهگونهای دیگر رقم خورد.
سرمایهگذاریهای انجام شده همه و همه به دست فراموشی سپرده شد و برخی از روی نابخردی و بخشی نگری نمایندگان و مسئولین بی مسئولیت، اجرای این طرحهای مّی بخردانه و پروژههای ملی توسعهی پایدار و هوشمندانه را متأسفانه خیانت به ایران دانستند و با انقلابیگری دستوری، یک توسعهی کاملاً نامتوازن را در کشور شکل دادند و آببرترین صنایع را، در خشکترین استانهای کشور (مانند اصفهان، یزد، کرمان، خراسان رضوی، سمنان و….) به خدمت خودشان گرفتند. نتیجهی این عمل امروز، بعد از بیش از چهار دهه ، کاملاً مشخص است. توسعهی نامتوازن موجب شد از سال ۱۳۵۷ تاکنون بیش از نیمی از وسعت جنگلهای هیرکانی شمال ایران را از دست بدهیم و نابود شوند. طی ۲۵ سال اخیر میزان چهار میلیون هکتار از اراضی مستعد کشاورزی ایران عمدتاً توسط نیروهای ذینفع دچار تغییر کاربری شده و غالباً تبدیل به ویلاسازی و منبع درآمد شده است. کشاورزی در ایران رو به نابودی رفت و همین توسعهی نامتوازن موجب شد (دریاچه ارومیه) به سمت خشک شدن برود و (تالاب گاوخونی) تبدیل به کانون ریزگرد شود و هزاران مصیبت دیگر که دامان این سرزمین را گرفته است.
وجود منابع نفت و گاز، آمادگی محیط برای تولید انرژی خورشیدی، آموزش نیروی انسانی با تقویت مقاطع مختلف آموزشی، اتصال به خطوط تجاری و ترانزیتی بهویژه با کشورهای مهم جنوب شرقی آسیا ازجمله هند و چین و وصل شدن منطقه به کریدور شمال به جنوب و توسعه تجارت و ترانزیت با احداث جاده، بزرگراه و زیر ساختهای لازم، جذب و توسعهی گردشگری با لحاظ بافت جمعیتی و قومیتی منطقه و ایجاد امنیت از مباحث مهم، جهت توسعهی منطقه است. به هر جهت همانگونه که همواره گفته ایم توسعه اتفاقی نیست و نیازمند طرح و برنامه است.
یک پاسخ
سلام و درود بر شما. آیا طرح انجام شده توسط شرکت ستیران در دسترس هست برای مطالعه؟