پیمان شانگهای، سپری در برابر دلار، نه شمشیر در برابر تانک

بازخوانی پیمان شانگهای به عنوان پناهگاهی استراتژیک در عصر سلاح تحریم

پیمان شانگهای در حال بازتعریف مفهوم «دفاع دسته‌جمعی» است. در این قرائت جدید، حمله به سامانه‌ی بانکی یک عضو، حمله به همه تلقی می‌شود و نیازمند پاسخ مشترک است؛ اما نه پاسخ نظامی، بلکه پاسخی از جنس «ایمن‌سازی تراکنش‌ها». امنیت در دکترین شانگهای یعنی توانایی تجارت آزادانه‌ی انرژی و کالا، بدون اینکه خزانه‌داری آمریکا توانایی رصد یا وتوی آن را داشته باشد. اگر ناتو نماد «قدرت شمشیر» و توانایی تحمیل اراده از طریق زور است، پیمان شانگهای نماد «قدرت سپر» و توانایی مقاومت از طریق درهم‌تنیدگی اقتصادی است.

مقدمه: توهم «ناتوی شرقی»

برای بیش از دو دهه، سیاستمداران و اندیشکده‌های غربی با عینک دوران جنگ سرد به شرق نگریسته‌اند. هر بار که سران کشورهای عضو پیمان شانگهای[i] گرد هم می‌آیند، پرسش تکراری و کلیشه‌ای در راهروهای واشنگتن و بروکسل شنیده می‌شود: «آیا پیمان شانگهای در حال تبدیل شدن به یک ناتوی شرقی است؟» این پرسش، ریشه در یک خطای شناختی بزرگ دارد؛ خطایی که تصور می‌کند قدرت در قرن بیست و یکم، همچنان صرفاً با تعداد تانک‌ها و کلاهک‌های هسته‌ای سنجیده می‌شود.

واقعیت این است که پیمان شانگهای هرگز قرار نبود تانک‌ها را در دشت‌های اروپا در برابر ناتو صف‌آرایی کند. رهبران پکن و مسکو به‌خوبی دریافته‌اند که جنگ عصر ما، جنگ توپخانه و لشکرکشی‌های کلاسیک نیست؛ بلکه جنگ «دلار»، «داده» و «دسترسی» است.

رهبران پکن و مسکو به‌خوبی دریافته‌اند که جنگ عصر ما، جنگ توپخانه و لشکرکشی‌های کلاسیک نیست؛ بلکه جنگ «دلار»، «داده» و «دسترسی» است.

در حالی که ناتو همچنان بر دکترین «امنیت سخت» و دفاع نظامی دسته‌جمعی (ماده ۵) استوار مانده، پیمان شانگهای در سکوت و آرامش، در حال تکامل به سوی مفهومی پیچیده‌تر، مدرن‌تر و به‌مراتب کارآمدتر است: «سپر اقتصادی-امنیتی». این پیمان نه برای «جنگیدن با غرب»، بلکه برای «بی‌اثر کردن ابزارهای جنگی غرب» طراحی شده است.

بازتعریف امنیت: از «مرز» به «تراکنش»

در قرن بیستم، امنیت ملی به معنای جلوگیری از عبور ارتش دشمن از مرزهای جغرافیایی بود. اما در قرن بیست و یکم،  جایی که اقتصادها درهم‌ تنیده‌اند، گلوگاه‌های امنیت تغییر کرده‌اند. امروز، یک کشور می‌تواند بدون شلیک حتی یک گلوله، اقتصاد کشور دیگری را فلج کند؛ کافی است دسترسی آن را به سوئیفت (SWIFT) قطع کند یا ذخایر ارزی‌اش را مسدود نماید.

تحریم، دیگر یک ابزار تنبیهی موقت دیپلماتیک نیست؛ بلکه در دکترین امنیت ملی آمریکا به «سلاح کشتار جمعی اقتصادی» تبدیل شده است. در چنین فضایی، اعضای کلیدی پیمان شانگهای (روسیه، چین و ایران) که هر یک به نوعی هدف این سلاح قرار گرفته‌اند، دریافته‌اند که بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت‌شان، نه حمله نظامی، بلکه دیکتاتوری دلار است.

پیمان شانگهای در حال بازتعریف مفهوم «دفاع دسته‌جمعی» است. در این قرائت جدید، حمله به سامانه‌ی بانکی یک عضو، حمله به همه تلقی می‌شود و نیازمند پاسخ مشترک است؛ اما نه پاسخ نظامی، بلکه پاسخی از جنس «ایمن‌سازی تراکنش‌ها». امنیت در دکترین شانگهای یعنی توانایی تجارت آزادانه‌ی انرژی و کالا، بدون اینکه خزانه‌داری آمریکا توانایی رصد یا وتوی آن را داشته باشد.

قدرت سخت در سایه سپر نرم

البته این بدان معنا نیست که پیمان شانگهای از واقعیت‌های خشن «قدرت سخت» غافل است. تجربه‌ی جنگ‌های اخیر در اوکراین و خاورمیانه نشان داد که در لحظه نهایی، هیچ چیز جایگزین توان بازدارندگی نظامی نمی‌شود. اگر ایران در جنگ ۱۲ روزه فاقد توان موشکی و پهپادی ویرانگر بود، شاید سپر اقتصادی شانگهای فرصتی برای عمل پیدا نمی‌کرد.

هنر پیمان شانگهای در این است که «سپر اقتصادی» را به عنوان پشتیبان «شمشیر نظامی» قرار می‌دهد.

هنر پیمان شانگهای در این است که «سپر اقتصادی» را به عنوان پشتیبان «شمشیر نظامی» قرار می‌دهد.

همکاری‌های فنی-نظامی میان اعضا (مانند تبادل فناوری‌های پیشرفته دفاعی میان ایران و روسیه) دقیقاً در بستر امنی که این پیمان فراهم کرده، تسهیل می‌شود. وقتی کانال‌های مالی و لجستیکی امن باشند، زنجیره‌ی تأمین قطعات حساس و فناوری‌های دفاعی نیز از گزند خرابکاری و رصد اطلاعاتی دشمن در امان می‌ماند. بنابراین، شانگهای نه جایگزین قدرت نظامی، بلکه «بیمه‌کننده» و «تسهیل‌گر» آن است.

قلب تپنده‌ی سپر: همگرایی RATS و CIPS

شاهکار معماری جدید پیمان شانگهای، در اتصال هوشمندانه‌ی دو بازوی به ظاهر نامرتبط نهفته است: بازوی امنیتی و بازوی مالی.

از یک سو، «ساختار منطقه‌ای ضدتروریسم (RATS)» قرار دارد که در تاشکند مستقر است. این نهاد که در ابتدا برای تبادل اطلاعات درباره‌ی‌ «سه شرور» (تروریسم، جدایی‌طلبی و افراط‌گرایی) تأسیس شده بود، اکنون به بستری امن و رمزنگاری‌شده برای تبادل حساس‌ترین داده‌های امنیتی بدل شده است.

از سوی دیگر، سامانه‌های مالی نوظهور مانند CIPS (سامانه‌ی پرداخت بین‌بانکی چین)، SPFS (روسیه) و شبکه‌های ملی مانند شتاب (ایران) قرار دارند.

هوشمندی پیمان شانگهای در ترکیب این دو است. تصور کنید زیرساخت‌های امن اطلاعاتی RATS برای هماهنگی تراکنش‌های مالی حساس استفاده شود. نتیجه، خلق یک «اینترنت مالی موازی» است؛ اکوسیستمی بسته و نفوذناپذیر که در آن نفت روسیه، کالای چینی و خدمات ایرانی می‌توانند جابجا شوند، بدون اینکه در رادارهای نظارتی سوئیفت دیده شوند.

اتصال اخیر سامانه‌های پرداخت ملی (مانند اتصال میر روسیه به شتاب ایران) تنها نوک کوه یخ است. هدف نهایی، ایجاد یک بازار تهاتری مدرن و دیجیتال است که در آن «ارزهای ملی» جایگزین دلار می‌شوند و «اعتبار متقابل» جایگزین تأییدیه‌های بانکی غربی می‌گردد. این همان «سپر ژئواکونومیک» است که تیغ تحریم را کند می‌کند.

ایران و هندسه‌ی جدید: لنگرگاه پیمان شانگهای در خلیج فارس

عضویت کامل ایران در پیمان شانگهای فقط اضافه شدن یک عضو جدید نبود؛ هندسه‌ی راهبردی این پیمان را هم تغییر داد. پیش از ایران، پیمان شانگهای با حضور چین، روسیه، هند و پاکستان به اقیانوس‌ها و دریاها دسترسی داشت، اما هیچ‌یک در قلب خلیج فارس و تنگه هرمز قرار نداشتند. ایران این خلاء را پر کرد و پیمان را برای نخستین‌بار به شریان اصلی انرژی جهان در خلیج فارس و سواحل راهبردی دریای عمان متصل ساخت؛ جایی که هر اختلالی در آن، بلافاصله به بحران در بازار انرژی و مالی جهانی تبدیل می‌شود.ایران در حقیقت لنگرگاه جنوبی پیمان شانگهای در نقطه‌ی تلاقی اوراسیا، خاورمیانه و اقیانوس هند است. کریدور شمال–جنوب (INSTC) که روسیه و آسیای مرکزی را از طریق خاک ایران به بنادر جنوبی کشور وصل می‌کند، برای شانگهای فقط یک مسیر ترانزیت نیست؛ یک «کمربند ایمنی ژئواکونومیک» است

کریدور شمال–جنوب (INSTC) که روسیه و آسیای مرکزی را از طریق خاک ایران به بنادر جنوبی کشور وصل می‌کند، برای شانگهای فقط یک مسیر ترانزیت نیست؛ یک «کمربند ایمنی ژئواکونومیک» است

که امکان تجارت و جابجایی انرژی را بدون عبور اجباری از گلوگاه‌های تحت کنترل غرب فراهم می‌کند. به این معنا، ایران نه صرفاً «راهی به دریا»، بلکه «راهی به تجارتی امن‌تر» در اختیار پیمان می‌گذارد.

در عرصه‌ی انرژی نیز، ایران با ذخایر عظیم نفت و گاز، می‌تواند به گره‌ای میان عرضه و تقاضا در درون پیمان تبدیل شود؛ گره‌ای که برای اعضایی چون چین و هند امنیت عرضه و برای خود ایران امنیت تقاضا ایجاد می‌کند. این ترکیبِ انرژی و ترانزیت، اگر با توسعه‌ی زیرساخت بندری، ریلی و اصلاحات داخلی همراه شود، ایران را از یک صادرکننده‌ی تحت تحریم، به پلتفرمی راهبردی در سپر اقتصادی – امنیتی پیمان شانگهای بدل می‌کند؛ جایگاهی که حذف آن از معادلات، هم برای شرق و هم برای غرب پرهزینه خواهد بود.

در انتها: صلح مسلحانه در عصر پسا-دلار

پیمان شانگهای به دنبال جنگ نیست؛ این پیمان برای «صلح» طراحی شده است، اما صلحی متفاوت. صلحی که در آن کشورها می‌توانند بدون ترس از مجازات‌های فراسرزمینی، مسیر توسعه خود را طی کنند.

اگر ناتو نماد «قدرت شمشیر» و توانایی تحمیل اراده از طریق زور است، پیمان شانگهای نماد «قدرت سپر» و توانایی مقاومت از طریق درهم‌تنیدگی اقتصادی است. این سازمان به اعضای خود وعده نمی‌دهد که لزوماً در جنگ‌هایشان بجنگد، اما وعده می‌دهد که اقتصادشان را در برابر طوفان‌های سیاسی غرب بیمه کند و البته مسیر تأمین نیازهای دفاعی‌شان را باز نگه دارد.

برای ایران، درک دقیق این ماهیت جدید حیاتی است. بازی در زمین پیمان شانگهای نباید به ژست‌های دیپلماتیک محدود شود. مأموریت راهبردی ایران، تبدیل شدن به گره‌گاهی است که حذف آن از این شبکه امنیتی-اقتصادی غیرممکن باشد. ایران با تکمیل کریدورها و ادغام سامانه‌ی بانکی خود در شبکه شانگهای، عملاً خود را در برابر تحریم‌ها رویین‌تن نمی‌کند، اما هزینه‌ی تحریم کردن خود را برای جهان چنان بالا می‌برد که تحریم‌کننده را وادار به عقب‌نشینی کند.

پیمان شانگهای، ناتوی شرقی نیست؛ چیزی به‌مراتب هوشمندانه‌تر است: باشگاهی برای زندگی در جهانی که دیگر تک‌قطبی نخواهد بود.

 

[i] Shanghai Pact

0
0
کپی شد

مطالب مرتبط

معرفی محصولات

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *